{{::'controllers.mainSite.MainSmsBankBanner2' | translate}}
هر کی منو دوست داشت بهش محبت کردم بیش از حد اما هر کیا دوست داشتم بهم محبت نکرد حتی ........
زمانی حاضر بودی واسه من بمیری اما تنهام نذاری حالا حاضر نیستی ببینمت که تو تنهایی هام نمیرم
نمی گویم فراموشم مکن گاهی بیاد آور اسیری را که می دانی نخواهی رفت از یادش
یه وقتایی باید نباشی...تا بفهمی بودنت برای کی مهمه. اونوقت می فهی اصلا نباید باشی.
هیچ وقت بی خداحافظی کسی را ترک نکن نمیدانی چه درد بدی است... پیر شدن در خم کوچه های انتظار...
گاهی . . . بــایـد بــه “فــــاصله ها” خـوش آمـد بگیم ! شــایـد آمـده انــد . . . تــا بخشی از “حـــماقـت هـایــمان” را ، جبـــــران کنــــند
میدانی این شبها که نیستی حتی کابوس هایم بر من ترحم میکنند !! لااقل بیا و آنها را به گریه نیانداز من هیچ ...
خدا جون بیا کمی درباره تنهاییمان حرف بزنیم مرا<او> تو را چه کسی تنها گذاشت
زمان میگذرد و هر دلی که شکسته.... روز به روز تنهاتر میشود....
تنهایی کولاک کرده بهمن دلتنگی می ریزد عاشقانه هایم لیز شده اند ... اگر آمدی نرم و آهسته بیا آغوشم زمستان است..!!
با یک گریه مشترک ... یک لیوان چای انفرادی و یک نخ سیگار ... که دل ِ کشیدنش را ندارم جنون امشب را شروع میکنم صبح دوباره همان آدم سابق میشوم که به تمام دنیا صبح بخیر میگوید...!!
تنهایی..... این واژه رابلندترین شاخه درخت خوب میفهمد
شاید برایت عجیب ست این همه آرامشم ! خودمانی بگویم ؛ به آخر که برسی ، دیگر فقط نگاه میکنی . . .
بگذار قلبت برای یک نفر تپنده باشد.....لعنتی...نه برای همه دونده باشد....!!
تو چشام خيره نگاه ميكرد... بعد اونروز نميخوام چشمامو باز كنم.... آخه اگه باز كنم بايد دنياي بدون اون رو ببينم..........
مثل آتیش تو صحرا یا که طوفان تو دریا . مثل ظلمت تو شب ها جون به لب موندم و ” تنها ”
هر کی منو دوست داشت بهش محبت کردم بیش از حد اما هر کیا دوست داشتم بهم محبت نکرد حتی ........
زمانی حاضر بودی واسه من بمیری اما تنهام نذاری حالا حاضر نیستی ببینمت که تو تنهایی هام نمیرم
نمی گویم فراموشم مکن گاهی بیاد آور اسیری را که می دانی نخواهی رفت از یادش
یه وقتایی باید نباشی...تا بفهمی بودنت برای کی مهمه. اونوقت می فهی اصلا نباید باشی.
هیچ وقت بی خداحافظی کسی را ترک نکن نمیدانی چه درد بدی است... پیر شدن در خم کوچه های انتظار...
گاهی . . . بــایـد بــه “فــــاصله ها” خـوش آمـد بگیم ! شــایـد آمـده انــد . . . تــا بخشی از “حـــماقـت هـایــمان” را ، جبـــــران کنــــند
میدانی این شبها که نیستی حتی کابوس هایم بر من ترحم میکنند !! لااقل بیا و آنها را به گریه نیانداز من هیچ ...
خدا جون بیا کمی درباره تنهاییمان حرف بزنیم مرا<او> تو را چه کسی تنها گذاشت
زمان میگذرد و هر دلی که شکسته.... روز به روز تنهاتر میشود....
تنهایی کولاک کرده بهمن دلتنگی می ریزد عاشقانه هایم لیز شده اند ... اگر آمدی نرم و آهسته بیا آغوشم زمستان است..!!
با یک گریه مشترک ... یک لیوان چای انفرادی و یک نخ سیگار ... که دل ِ کشیدنش را ندارم جنون امشب را شروع میکنم صبح دوباره همان آدم سابق میشوم که به تمام دنیا صبح بخیر میگوید...!!
تنهایی..... این واژه رابلندترین شاخه درخت خوب میفهمد
شاید برایت عجیب ست این همه آرامشم ! خودمانی بگویم ؛ به آخر که برسی ، دیگر فقط نگاه میکنی . . .
بگذار قلبت برای یک نفر تپنده باشد.....لعنتی...نه برای همه دونده باشد....!!
تو چشام خيره نگاه ميكرد... بعد اونروز نميخوام چشمامو باز كنم.... آخه اگه باز كنم بايد دنياي بدون اون رو ببينم..........
مثل آتیش تو صحرا یا که طوفان تو دریا . مثل ظلمت تو شب ها جون به لب موندم و ” تنها ”
{{::'controllers.mainSite.SmsBankNikSmsAllPatern' | translate}}